خبر ساز- گروه رادیو و تلویزیون: برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگهای شناختی هم در قالبهای صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفتوگو رفته است. این میزگرد که با همکاری خبر ساز و رادیو گفت و گو به روی آنتن میرود، با استفاده از تکنیکهای علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیکها و شگردهای رسانهای در حوزه شناختی میپردازد.
در قسمت پنجم از فصل چهارم برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه»، معصومه نصیری به عنوان کارشناس مجری با علیرضا داودی (کارشناس رسانه و علوم شناختی) و دکتر سیدمحمدحسینی (معاون رئیس جمهور و عضو هیات علمی دانشگاه تهران) به بحث درباره علوم شناختی و مهندسی فرهنگی در ساحت رسانه پرداختند.
علوم شناختی در جنگها و شبیخونها و انتقال فرهنگی چه نقشی دارند؟ جنس و اثر مؤلفههای جنگهای فرهنگی چیست و اساساً جنگ فرهنگی چه مؤلفههایی دارد و چگونه در جامعه تأثیرگذاری پیدا میکند؟
حسینی: همان طور که ما جنگ نظامی و جنگ اقتصادی داریم، در حوزه فرهنگ هم از دیرباز به نوعی رویارویی، نبرد و تقابل وجود داشته است. مثلاً وقتی که اسکندر مقدونی سلسله هخامنشیان را در ساقط کرد و بر ایران استیلا یافت، تلاش کردند فرهنگ خود را حاکم کنند؛ گاهی جنگ فرهنگی با پشتیبانی جنگ نظامی و لشکرکشی انجام میشود و فاتحان جنگ، فرهنگ خود را جایگزین فرهنگ عمومی مردم تحت سلطه خود میکردند تا در آنها استحالهای ایجاد کنند که فرهنگ خودشان حاکم و غالب شود. در دوران استعمار هم که با تجاوز، تعدی و لشکرکشی میرفتند و جایی را تحت استعمار خود درمیآوردند یکی از اولین کارهایی که میکردند این بود که فرهنگ خود را مسلط کنند.
مثلاً شرق آفریقا مستعمره انگلیس و غرب آفریقا مستعمره فرانسه و در جنوب گروههای دیگری بودند یا مثلاً در آمریکای لاتین اسپانیا سلطه داشت، میبینیم زبان مردم شرق آفریقا، غالباً انگیسی است، در غرب آفریقا، فرانسه است، در آمریکای لاتین، اسپانیولی هست. یعنی آمدند آن فرهنگ خود را در آنجا مستقر کردند و بعد هم به تدریج دیگر مظاهر فرهنگی خود را حاکم کردند. آنکه ایده و فکر و اندیشهای دارد، در این رویارویی و نبرد میتواند غلبه داشته باشد و بر عکس. مثلاً انبیاء وقتی قیام کردند، تحول ایجاد کردند. پیامبر اسلام(ص) در یک دوران تاریک و ظلمانی در عصر جاهلیت که رذالتهای اخلاقی و فرهنگ مبتذلی حاکم بود یک تحول فرهنگی ایجاد کرد، یعنی آن فرهنگ گذشته را کنار زد و فرهنگ جدیدی حاکم شد. این کار بزرگی است. یعنی معجزه پیامبر(ص) فقط قرآن نیست. معجزه پیامبر این است که انسانهای تندخو و دور از عواطف انسانی که حتی فرزند خود را هم زنده به گور میکردند را متحول کرد، یعنی پیامبر در این رویارویی بر آن فرهنگ جاهلی غلبه یافت. جنگ فرهنگی هم ابعاد مختلفی دارد. فرهنگ شامل اعتقادات، باورها، آداب، رسوم، آیینها، ارزشها میشود، حتی مصنوعات و تولیدات فرهنگی و هنری را هم شامل میشود. در بحثهای فرهنگی هم همیشه این چالشها و اصطکاک و درگیری وجود داشته و غالباً افراد علاقه دارند که فرهنگ خود را مسلط کنند و البته در کنار آن بحث تبادل فرهنگی هم هست.
تأثیر مؤلفههای علوم شناختی در تعمیق اثرات جنگهای فرهنگی چیست؟
داوودی: از منظر گزارههای شناختی، حوزه فرهنگ چهار شاخص دارد؛ فرهنگ به مثابه انگارههای شکل گرفته، فرهنگ به مثابه گزارههای در حال انتقال و منتقل شده، فرهنگ به مثابه زیربنای تشکیل دهنده رفتار و فرهنگ به مثابه رفتارهای توسعه دهنده یا ترمیم کننده. البته راجع به فرهنگ مباحث خیلی زیاد است و شاید به این چهار ساحت نشود بسنده کرد اما با تسامح و تساهل و بر اساس گزارههای علوم شناختی این چهار ساحت قابل طرح هستند. اگر ما فرهنگ را مجموعه نقاط بسیار نزدیک کنار هم بدانیم که تشکیل یک خط را میدهد و این خط تبدیل به یک موضوع دارای حدود و صغور در حوزه رفتار میشود قاعدتاً هر کدام از این نقاط دارای یک سنسور انتقالی هستند. چه در انتقال فرهنگی، چه در مبادله فرهنگی، چه در مجادلات فرهنگی و چه آنجا که از منازعات و نهایتاً جنگ فرهنگی صحبت میکنیم، حوزه شناختی در دو ساحت عمل میکند؛ اول ساحت تقویت فرهنگ به مثابه سپر دفاعی برای یک جامعه و دوم ابزارمند کردن فرهنگ برای خارج کردن خود از محیط بسته. فرهنگ سه مفهوم بسیار جدی را در اینجا شامل میشود. مفهوم اول فرهنگ ایستا است، مفهوم دوم فرهنگ ترددی است و بحث سوم فرهنگ غالب شده است.
فرهنگ ایستا قاعدتاً فرهنگی است که در کوتاه مدت دچار نابودی و انحلال و اضمحلال خواهد شد. چون هیچ عمق، صعود، فرآیند و تحرکی ندارد. بخش دوم فرهنگ ایستا به غیر قابل اعتماد بودن برای نگهدارندگی بایستهها و بایدها و ایدئولوژی و ارزشها برمیگردد و هر آن چیزی که در جامعه وجود دارد. در حوزه دوم یعنی آنجا که فرهنگ میخواهد تردد کند و منتقل شود و رفت و آمد ایجاد کند، بسته به قدرت، قوت و مانایی که به واسطه شناخت عمیق از فرهنگ مبدأ و فرهنگ و گزارههای مقصد دارد میتواند رنگ بدهد یا رنگ ببازد. خیلی مهم است که ما وقتی از فرهنگ رنگ داده یا رنگ گرفته یا رنگ باخته صحبت میکنیم یا در حال رنگ دادن به دیگران میکنیم بدانیم که اینجا بحث میکرو سلولهایی که در جامعه وجود دارد، میکرو طبقات و میکرو فرهنگها و میکرو آداب و میکرو رسوم هر کدام از این گزارهها میتواند یک مفهومی را ایجاد کند. یکی از دلایلی که در ایران برخی از مسئولین با رفتار قابل توجه نتوانستند فرهنگ گونه رفتار کنند و بلکه ضد فرهنگ عمل کردند به خاطر این بود که این نقاط متصل به هم برای تشکیل یک خط فرهنگی را کاملاً از دست دادند.
من مثال میزنم؛ فرض کنید در عرصه موسیقی که اصلاً آداب و رسوم و بایدها و نبایدهای خاص خودش را دارد، در حوزه رسانه بخواهید اثرگذاری فرهنگی کنید بر قشری که آن بایستهها را قبول ندارد شما رسماً در حوزه ضد فرهنگ حرکت کردید. پس بنابراین وقتی وارد این حوزه مفهومی میشویم از یک بایسته خیلی جدی صحبت میکنیم. پس فرهنگ ترددی، فرهنگ مبدأ دارد، فرهنگ مقصد دارد و هر کدام از اینها یک قاعده شناخت دارد و هر کدام از این شناختها دارای یک ژنوم منتقل کننده یا در حال انتقال هستند. پس فرآیندی که ما داریم راجع به آن صحبت میکنیم یک فرآیند بسیار جدی است.
وجه روبهروی جنگ فرهنگی میتواند تحول فرهنگی باشد. نکته اینجا است که ما جزء کشورهایی هستیم که از واژه جنگ فرهنگی استفاده میکنیم درحالی که سایر کشورها شاید از تحول فرهنگی یا اصطلاحاتی مشابه آن استفاده کنند. واژه جنگ یعنی از یک ساحت تهدیدآمیز صحبت میکنیم که نیاز به اقدامات آفندی و پدافندی جدی در حوزه فرهنگ دارد. با توجه به سبقه فرهنگیمان بحث تحول فرهنگی و مقابله با جنگهای فرهنگی را چگونه ارزیابی می کنید؟
حسینی: تبادل فرهنگی یک امر طبیعی است و از دیرباز بین ملتها، اقوام و گروهها وجود داشته. تبادل فرهنگی معمولاً با انتخاب و اختیار انجام میشود؛ یعنی یک سری خوبیها را در دیگران میبینیم و مجذوب آن میشویم و بعد سعی میکنیم که در زندگی خود حاکم کنیم. اما بحث جنگ یا تهاجم فرهنگی متفاوت است؛ آن کسی که غالب هست و حاکم هست، میخواهد تحمیل کند و هیچ نمیپذیرد که مانعی بر سر راه او باشد، به طور مثال زبان خود را ولو با قدرت، با اعمال زور به یک کشور تحمیل میکند. یعنی علی رغم میل باطنی یک ملت و گروه و قوم فرهنگ خود را بر آنها حاکم میکند. خیلی وقتها هم افراد نمیپذیرند. مثلاً وقتی که رضاخان در ایران میخواست کشف حجاب کند ولو با اعمال زور اما یک عده در مقابل او ایستادند و مقاومت کردند و نپذیرفتند.
در دوره اتحاد جماهیر شوروی، فرهنگ مارکسیسم یعنی الحاد و بیدینی و نفی خدا و توحید میخواست حاکم شود اما آنها که توانستند مقاومت کردند. میخواهم بگویم جنگ به معنای آن این نیست که همیشه طرف مقابل تسلیم شود، گاهی اوقات تسلیم نمیشود. مثلاً تاجیکستان هنوز به زبان فارسی سخن میگویند هر چند که رسم الخط و کتابت آنها با ما فرق میکند اما این زبان را حفظ کردند ولو تحت سلطه اتحاد جماهیر شوروی که زبان روسی حاکم بود. ما چون یک فرهنگ متعالی و یک فرهنگ بالنده داریم که برگرفته از آموزههای قرآنی هست و اهل بیت هست، به هر حال از این فرهنگ خود سعی میکنیم که صیانت کنیم و یک همیت و یک غیرتی نسبت به این فرهنگ داریم. بعضی از کشورها ممکن است که این گونه نباشند ولو اسم آنها اسلامی باشد. نه خود مردم این همیت را داشته باشند و نه سردمداران آنها و ممکن است خیلی راحت پذیرای فرهنگ بیگانه شوند. همین استعمار غرب وقتی که در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و در جاهای دیگر رفتند معمولاً با خود اعتقادات و باورهای خود را هم میبردند. مثلا گروههای تبشیری را با خود بردند و در بعضی سرزمینها شرط کردند و گفتند که ما به شرطی میآییم در کشور شما سرمایهگذاری کنیم که فعالیت این گروهها آزاد باشد. خیلی از بومیها هم پذیرفتند و مسیحی شدند. حتی میگفتند که کل آفریقا را مسیحی میکنیم یعنی هر جت تحت سیطرهشان بود باید اعتقادات آنها را هم میپذیرفت. الان برخی از کشورها مسلمان هستند اما از مسلمانی چیزی نمیدانند؛ نه پایبندی به عبادات و نه معرفت آن چنانی دارند. من نمیخواهم اسم ببرم اما هستند گروههایی که چون عالم دینی در بین آنها نبوده است و چون اندیشمند و متفکر و شخصیتهای برجستهای نداشتند، کمکم از اسلام فاصله گرفتند و از مسلمانی آنها فقط یک اسم مانده است اما عمیق نیست. اما در ایران چون از دیرباز علما و بزرگان بودند لذا هر زمانی که میخواستند دیگران بیایند و اهداف خود را پیاده کنند یک عده مقاومت میکردند. یک زمانی در ایران فرقهسازی ازجمله وهابیت و بابیت و گروههای مختلف را راه انداختند؛ اما کاری پیش نبردند و نتوانستند تأثیر آن چنانی بگذارند.
حتی با وجودی که کشور پهناوری مثل هند مستعمره انگلیس بود اما ما مستعمره نبودیم. ممکن است که بگوییم افرادی که دستنشانده آنها بودند در ایران کودتا کردند و رضاخانی را روی کار آوردند و پهلوی را حمایت کردند اما بالاخره رسماً هیچ وقت این طوری نبود که یک حاکم انگلیسی در ایران بیاید و حکومت کند. این را دیگر مردم برنمیتابیدند. مردم چون به اعتقادات خود پایبند بودند و باور داشتند و محکم بودند این را نمیپذیرفتند. اگر هم یک مرجع تقلید فتوایی میداد مثل ماجرای تنباکو، قرص و محکم همه به پای میدان و پای کار میآمدند و لبیک میگفتند. ما در جای دیگر این وضعیت را نداشتیم. گروهها پراکنده بودند و کسانی را داشتند که اینها پرچمدار آنها باشند لذا تحت تأثیر قرار گرفتند و به تدریج پذیرفتند.
تغییرات فرهنگی آرام و خزنده و خیلی تدریجی اتفاق میافتد. پژوهشها نشان میدهد که ما به لحاظ فرهنگی دچار تغییراتی شدهایم که این تغییرات دقیقاً به خاطر آرام و خزنده بودن رخ دادهاند و امروز دیگر به سختی میتوان آن را اصلاح کرد.
حسینی: انقلاب ما به طور کلی یک انقلاب فرهنگی بوده است. یعنی یک تحول فکری، فرهنگی در مردم ایجاد شد و به سمت تغییر رفتند و تحول ایجاد شد. دشمن هم فهمید که تا وقتی این فرهنگ یعنی فرهنگ ایثار و فداکاری و گذشت، فرهنگی که روحیه شهادت طلبی را ایجاد میکند و افراد شجاع و غیوری را تربیت میکند، درکشور وجود داشته باشد نمیتوانند با ما مواجه شوند. هشت سال امتحان کردند و همه شرق و غرب و اروپا و ارتجاع عرب و ... به مصاف ما آمدند. دیدند که از این راه نمیشود و تصمیم گرفتند از طریق فرهنگ وارد شوند؛ خیلی آرام، مرموزانه و به تدریج. گفتند ما در کنار شما و به فکر اوقات فراغت و تفریح شما هستیم و کار هنری انجام میدهیم و جشنواره برگزار میکنیم و کار ادبی انجام میدهیم و ... یعنی از این راه وارد شدند. اینکه در آغاز دهه هفتاد رهبر فرزانه انقلاب از تهاجم فرهنگی صحبت کردند به همین معنا بود. با جنگ شناختی، شناخت مخاطب را تغییر دادند و نگاه او را پیرامون خود و به مسائل و امور مختلف دگرگون کردند.
این روش راحتتر است و در این جنگ و تهاجمی که انجام میشود بعضی وقتها خودیها هم کمک میکنند. یعنی در همین کشور ما هم این کار را میکنند. من یک مورد تاریخی بگویم که به بحثهای ما کمک بکند؛ در ۱۶ آذر که ما روز دانشجو نام گذاشتهایم ذهن ما روی سه دانشجو میرود که شهید شدند و دیگر نمیگوییم که نیکسون برای چه به ایران آمده بود. نیکسون که معاون رئیس جمهور وقت آمریکا بود بعد از کودتای ۲۸ مرداد به ایران آمد که بگوید ما حمایت کردیم و شاه به قدرت برگشت و حالا باید در نفت و مسائل اقتصادی و امنیتی و نظامی و در حوزه های گوناگون به ما امتیازاتی بدهید. از جمله حوزه فرهنگی بود که مطرح کردند مبنی بر اینکه باید ارزشهای آمریکایی را در ایران حاکم کنند. چه طوری و چگونه؟ با ترجمه قصه و رمان و داستان و هنر و ... این جور نبود که آمریکاییها خودشان این کار را بکنند، بلکه برخی اساتید خود ما که در اروپا و آمریکا تحصیل کرده بودند، این کارها را انجام دادند؛ حقوق هم میگرفتند. همین انتشارات علمی و فرهنگی پایهگذاریاش در همان ۱۶ آذر انجام شد.
یعنی همان جایی که گفتند ما میخواهیم ارزشهای آمریکایی را منتشر کنیم. معمولاً هم در مقابل شما گارد گرفته نمیشود. اگر توپ و تانک و هواپیمای جنگی و مسلسل و اینها باشد مقاومت صورت میگیرد اما وقتی که میگویند ما میخواهیم یک تئاتر اجرا کنیم که طنز و تاریخی است و کاری به شما نداریم و اصلاً در مورد یک جای دیگری هم هست اما لابهلای آن اهداف خود را ارائه میدهند و آن خط و خطوطی که میخواهند و القائاتی که میخواهند با ظرافت انجام میدهند و بدون اینکه حتی گاهی اوقات خود فرد متوجه شود و غیر مستقیم تأثیر آن معمولاً بیشتر است.
به فیلمهایی که به عنوان تولید فرهنگی و هنری ما در کشورهای دیگر به نمایش درمیآیند و چهار شاخصی که برای فرهنگ از نظر شناختی به مثابه انگارههای شکل گرفته اشاره کردید. ما در شکل دادن آن انگارهها و اساساً فرهنگ در شکل دادن انگارهها چه در داخل و چه در خارج چه نقشی داریم؟
داوودی: بگذارید یک مقدار سختگیرانه به این مسئله نگاه کنیم؛ ما اصلاً اینها را محصولات فرهنگی یا محصول فرهنگی نمیدانیم. محصول فرهنگی تعریف دارد. اینکه شما مثلاً بیایید نشان بدهید که همه دختران ایران دارای چنین مشکلی هستند و شناختی که به واسطه آن به خارج از ایران ارائه میدهید کجای فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی قرار دارد؟ پس بنابراین ما اسم آن را محصولات فرهنگی نمیدانیم بلکه اسم آن را تولیداتی جهت جور کردن ویترین جهت اقدامات سیاسی میگذاریم، چرا؟ فرض کنید یک کارگردان از یک فیلم ساده این میرسد به اینکه که دختر خانم خود را با آن تیپ بردارد ببرد در یک جشنواره ای و اسم آن را روشنفکری بگذارد. این دقیقاً یک نوع خاصی از استحاله است. خیلی صریحتر عرض میکنم که آنها شناختهاند که چه گزاره، قانون و مسیری را به شما بدهند که شما بر اساس آن بتوانید خود را نزد آنها محبوبتر کنید. نتیجه این محبوب شدن، فلان فیلم میشود که ایران مفلوک سیاه را نشان میدهد.
انگاره ایران و در واقع کلیشه ایران و یا نوع نگاه به ایران را میسازد. محصول فرهنگی تراز ایرانی اسلامی چه ویژگیهایی دارد؟
داوودی: برمیگردد به آن گزاره سومی که وجود داشت؛ محصول در جایی شکل میگیرد که محل تضارب است. حالا تضارب خیلی وقتها تضارب مثبت است که به آن مباحثه میگویند و بعضی وقتها منفی است که به آن مجادله میگویند. تضارب مثبت یعنی داده و ستانده شدن مفهومی که تبدیل به یک انگاره مورد توافق من و شما میشود که هر دوی ما را آن گونه که هستیم در مطلوبترین وضعیت نشان میدهد که دیگرانی بتوانند با دیدن این گزاره جهت نزدیک کردن خود و شبیه کردن خود به من و شما تلاش کنند و برسند. اگر ما بخواهیم بگوییم که غایت محصول کجا است، آنجا است که الگو شکل میگیرد.
خود الگو از کجا تغذیه میشود؟ از آن چیزی که به آن گذشته میگوییم. گذشته الگو، اسطوره میشود. پس ترکیب الگو از گذشته اسطوره جهت تبدیل شدن به آن گزارهای است که همه دوست دارند برای رسیدن به آن تلاش کنند. ما به این محصول فرهنگی میگوییم که نشأت گرفته از فرهنگ دقیق، عمق فرهنگ، استراتژی فرهنگی و نهایتاً تبدیل شدن به یک من مطلوب یا او مطلوبتر تلقی میشود. حالا شما این را که وسط بگذارید با ریخت و قیافه و ادا و اطوار در آوردن زیر سی ثانیه تمام ذائقه شنوایی خود را از دست میدهید. بعد میگویند این یک سبک جدید در حوزه موسیقی است. درحالی که اسم این محصول فرهنگی نیست. این مولود ناقصی از یک تفکر ناقص است. بنابراین فرآیندی در این حوزه وجود دارد که ما در بحث سوم میآوریم یعنی آنجایی که فرهنگ به مثابه محل درگیری خود را نشان میدهد. حالا اگر این درگیری منجر به ارتقا یعنی رسیدن به آن وضع مطلوب باشد، میگویند که ارتقاء سطح فرهنگی. باب شده است هر کسی به خارج میررود ولو برای بیست و چهار ساعت هم، از دبی گرفته تا نیویورک وقتی برمیگردد اولین چیزهایی که تعریف میکند این است که مردم آن کشور همه پشت چراغ قرمز میایستند و در ادارات به هم احترام میگذارند و در صف میایستند و ... اینها قبول، اما اسم اینها فرهنگ نیست.
اسم اینها آداب است. درست است که آداب بخشی از فرهنگ است اما همه فرهنگ نیست. بعد میگوییم این آدمهایی که این قدر به حقوق همدیگر احترام میگذارند الان دقیقاً در افغانستان برای چه دارند آدم میکشند؟ آدم کشتنشان را ببینیم یا آن پشت چراغ قرمز ایستادن را؟ آنجا است که فرهنگ خود را نشان میدهد. پس ما وقتی صحبت از مجادله میکنیم منظورمان چنین مواردی است. بدترین حالتی که در حوزه فرهنگ امکان دارد که اتفاق بیفتد معامله ناقص مرتبط بر منافع توسط منتقل کنندگان فرهنگ است.
علوم شناختی در مهندسی فرهنگی چه نقشی دارد؟
حسینی: بحث جنگ شناختی یا علوم شناختی که مطرح میشود در قالب جنگ ترکیبی شامل هشت نوع جنگ در عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، دیپلماتیک، امنیتی، رسانهای و یکی هم بحث شناختی است که نوعی ادراکسازی و ایجاد شناخت در مخاطب به شمار میرود. یعنی اینکه تلاش میشود مخاطب همراه با ما باشد و همراه با آن کسی که دارد در این زمینه کار میکند و میخواهد تحولی در نحوه نگرش مخاطب به محیط پیرامون او انجام شود. در همین انقلابهای مخملی که در برخی کشورها ازجمله در اوکراین اتفاق افتاد روی افکار و اندیشههای مردم آن کشورها سرمایهگذاری کردند و توانستند جهت بدهند و به نتیجه برسند.
در مورد ایران هم این سرمایهگذاری را زیاد انجام دادهاند اما مردم کشورمان چون آگاه و هوشیار هستند کمتر تحت تأثیر قرار گرفتهاند. ازجمله اهداف جنگ شناختی هدف قرار دادن ایده اصلی نظام هست؛ آنها اسلام را هدف قرار میدهند. یکی هم خود انقلاب است، نه اسلامی که در آن مشغول عبادت و ذکر هستند و کاری به مسائل اجتماعی و سیاسی ندارند، بلکه اسلام سیاسی است که اینها را به وحشت انداخته است. نسبت به اسلام ناب و افکار بلند امام و آن اسلامی که میگوید قانون اساسی ما باید مبتنی بر ولایت فقیه باشد مخاطره دارند. بحث دیگر، ساختار و نهاد و ارکان نظام است؛ سپاه و شورای نگهبان و صدا و سیما و دستگاههای مختلف را هدف قرار میدهند که بتوانند به اهداف خود دست پیدا کنند. یک نکته دیگر هم اشاره کنم که بحث کارآمدی هست یعنی میخواهند ثابت کنند که این نظام کارآمد نیست؛ ضعفها را برجسته و نقاط قوت را بایکوت میکنند. بسیاری از گروههایی که از خارج میآیند و در ایران با ما صحبت میکنند، وقتی که میخواهند از ایران بروند میگویند که ما توقع نداشتیم و فکر میکردیم چه مشکلاتی در ایران وجود دارد و چه بدبختی و فلاکتی هست اما میبینیم که نه این خبرها نیست و متأسفانه بعضی در داخل هم جوسازی میکنند که کمر مردم شکسته است! در حالی که در همین شرایط میبینید که مردم چه شور و نشاطی دارند.
من اخیرا در یک مسابقه کشتی با چوخه در قوچان حضور یافتم و دیدم چه هنگامهای برپا شد و چه شور و نشاطی بود و یا در تشییع یک شهید در باغ ملک خوزستان رفتم، چه جمعیتی آمدند. اما این اتفاقات هیچ موقع دیده نمیشود و حتی رسانههای خود ما هم گاهی اوقات غافل هستند و این اجتماعات باشکوه و این اعتقاد و ایمان مردم را نشان نمیدهند. در هر حال در این جنگ ترکیبی مسئله شناخت مهم است و از جمله مصادیق آن جنگ روایتها هست که روایتی را ارائه میدهند که جوان ما که اطلاع ندارد تحت تأثیر قرار میگیرد یعنی روی افکار و اندیشه او اثر میگذارند. ما قبل از انقلاب بودیم و آن شرایط را دیدیم و اول انقلاب را هم دیدیم، در جنگ بودیم اما بالغ بر هفتاد درصد جمعیت ما کسانی هستند که در آن زمان نبودند. اما روایت میکنند و به تعبیری جای ظالم و مظلوم و جای خائن و خادم و جای شهید و جلاد را جابهجا میکنند و بالاخره تأثیر دارد. در جنگ روایتها میگویند که اولین روایت مؤثرتر هست. حالا شما بعداً میخواهید بیایید توضیح بدهید و روایت خود را بگویید، آن دیگر جا افتاده است و کار سختی شده است و ما میبینیم که در خیلی از حوادث و اتفاقات دیگران میآیند روایت میکنند و برنده میشوند. راه حل مبارزه با تحریف و انحراف تاریخ آن است که به تعبیر رهبری بحث جهاد تبیین را جدی بگیریم. حتی گاهی مسائل همین امروز را وارونه جلوه میدهند. حتی نسبت به آینده ما الان در دانشگاه استنفور در آمریکا که بخش ایرانشناسی دارند و کار میکنند و کلی کتاب و تحقیقات منتشر کردند، برای ما آن آیندهای که مطابق میل آنها هست جهتگیری میکنند. خب در این شرایط ما باید تلاش بیشتری کنیم و بتوانیم به آن اهدافی که داریم دست پیدا کنیم و دیگران از این ابزارهای جذاب و متنوع و متعدد برای اهداف خود بهرهبرداری نکنند. من فکر میکنم که در این وادی هر چه سخن گفته شود باز کم است چون کلیات خوب است اما کافی نیست و باید روی مسائل مصداقی کار کرد. در گذشته فریب خوردیم اما مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود. قطعاً رسانه ملی و رادیو گفتوگو هم در این زمینه رسالت سنگینی به عهده دارند. برای همه عزیزانی که در این زمینه تلاش میکنند آرزوی موفقیت دارم و امیدواریم که همه مردم ایران و همه مسئولان و همه معلمان و اساتید و نخبگان در جهاد تبیین به سهم خود نقش آفرین باشند، و نگویند که دستگاههای تبلیغاتی و فرهنگی و رسانهها هستند؛ نه! «کلکم راع و کلکم مسئول» همه ما مسئولیت داریم و باید به سهم خود در این زمینه فعال باشیم. و السلام علیکم و رحمه الله.
به گزارش خبر ساز، مجموعه برنامه «ساعت بیست و چهار و یک دقیقه» کاری از رادیو گفت و گو با همکاری سرویس هنر و رسانه خبر ساز، به تهیه کنندگی نوشین رهگذر، سردبیری علیرضا داودی، اجرای کارشناسی معصومه نصیری و هماهنگی عاطفه علی پور نوذری روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۱۶ از طریق امواج رادیو موج fm ردیف ۱۰۳،۵ مگاهرتز تقدیم علاقهمندان به حوزه علوم شناختی میشود.
برنامه ساعت بیست و چهار و یک دقیقه با هدف معرفی و آگاهی بخشی علوم شناختی در قالب نبردها، دیپلماسی و نهایتا جنگهای شناختی، رادیو گفتوگو هم در قالبهای صلح مبتنی بر علوم شناختی و هم در قالب فضای عمومی عملکرد در چارچوب علوم شناختی در بستر رسانه به روی آنتن رادیو گفت و گو رفته است. این میزگرد با استفاده از تکنیکهای علوم شناختی به گفتمان سازی بر مبنای تکنیکها و شگردهای رسانهای در حوزهی شناختی میپردازد.
انتهای پیام/